مشتاق؛ آرزومند.
فرهنگ فارسی عمید
شکایتکننده؛ گلهکننده.
۱. دردسریابنده. ۲. = مصدع
چیزی یا کسی که دارای صفتی است؛ دارندۀ صفتی؛ وصفشده.
تصورشده؛ گمانشده.
زیاندیده؛ ضرررسیده.
۱. کسی که علم طب خوانده و به امر طبابت مشغول باشد؛ طبیب. ۲. آنکه ادعای طبیب بودن میکند ولی در آن کار ماهر نیست.
آنکه طیلسان پوشیده؛ طیلسانپوشیده.
ویژگی کسی که عبادت یا اعمال نیک علاوه بر فرایض انجام میدهد.
تظاهرکننده؛ ظاهرساز.
کسی که از دیگری شکایت کند؛ دادخواه.
۱. برابر؛ ترازمند. ۲. ویژگی کسی یا چیزی که حالت طبیعی دارد. ۳. بدون افراطوتفریط.