۱. جدا از یکدیگر. ۲. آنچه با دیگری دوری و تفاوت دارد؛ ضد یکدیگر.
فرهنگ فارسی عمید
کسی که در علمی اطلاعات فراوان دارد.
۱. دارای خیر و برکت؛ بابرکت. ۲. خجسته و مبارک. ۳. دارای قداست.
= متبرک
کسی یا چیزی که از آن پیروی میشود؛ پیرویشده: کشور متبوع.
آشکار؛ روشن؛ واضح؛ ظاهر؛ هویدا.
جوینده؛ تحقیقکننده.
مکان تجارت؛ تجارتخانه.
۱. جستجوکننده؛ تجسسکننده. ۲. جاسوس.
کسی که بهتکلف کاری را میکند؛ رنجبرنده.
۱. چابک. ۲. دلیر؛ بیباک.
جمعگشته؛ فراهمآمده.