مکتبی فلسفی که اصل و بنیاد هستی را ماده میداند؛ مادهگرایی.
فرهنگ فارسی عمید
۱. عزا؛ سوگ. ۲. سوگواری. * ماتم گرفتن: (مصدر لازم) ۱. عزا گرفتن؛ سوگواری کردن. ۲. [عامیانه، مجاز] غصه و اندوه بسیار داشتن.
مصیبتدیده؛ سوگوار.
= ماه
کسی که آب دهانش پیوسته روان باشد.
۱. آنچه واقع شده؛ آنچه جاری شده؛ آنچه رخ داده. ۲. شرح حال. ۳. حادثه؛ پیشامد.
۱. خرابات؛ میخانه. ۲. قمارخانه.
= مالیخولیا
اسب دورگه از نژاد عربی و ترکی.
سفرۀ طعام که در مهمانی بهخصوص مهمانی عروسی بیندازند.
مدحکننده؛ مدحگوینده؛ ستاینده؛ ستایشگر.
۱. انسان یا حیوان مادۀ دارای فرزند. ۲. (صفت) [مجاز] اصلی؛ اولیه: دانشگاه مادر. ۳. (صفت) [مجاز] برانگیزنده؛ باعث. ۴. [قدیمی، مجاز] زمین؛ خاک: جان گرامی به پدر باز داد / کالبد تیره به ما ...