۱. خوان بهطعامآراسته؛ خوان. ۲. خوردنی؛ طعام. ۳. پنجمین سورۀ قرآن کریم، مدنی، دارای ۱۷۶ آیه؛ العقود؛ مُنقذه.
فرهنگ فارسی عمید
نوشیدنی غیرالکلی که از جوشاندن سنبلههای جو در آب بهدست میآید.
گلاب.
آنچه بعد از چیزی قرار گرفته؛ بعد از آن.
آنچه سوای طبیعت است؛ علم الهی؛ متافیزیک.
آنچه مورد احتیاج است؛ هرچه به آن محتاج باشند.
آنچه مورد نزاع است؛ مایۀ کشمکش.
مبتلا به ابنه.
در وسط؛ در میان؛ آنچه در میان است.
۱. [عامیانه] مقعد. ۲. (اسم، صفت) [قدیمی] پایین؛ زیر.
جانوری شبیه چلپاسه.
هوادار یا پیرو ماتریالیسم.