لیمو.
فرهنگ فارسی عمید
= نیلوفر
پوشش قابل شستشوی کف اتاق که از جنس گرد چوب پنبه، روغن برزک و مواد رنگی است.
نوعی زغال زرد یا قهوهای ناخالص که در معادن، بهصورت طبقهطبقه یافت میشود و در هنگام سوختن شعلۀ دراز و دود غلیظ از آن برمیخیزد.
۱. پسر. ۲. امرد بزرگجثه.
آنزیمی در بدن که در لوزالمعده و روده کوچک ساخته شده و چربیها را تجزیه میکند.
۱. [عامیانه] سخنان بیهوده، درهم، و نامربوط. ۲. [قدیمی] = مربا
نوعی نوشابۀ الکلی با مواد خوشبو و شیرۀ میوه.
نام واج «م».
۱. مرجع؛ جای بازگشت. ۲. بازگشت.
= مٲخذ
۱. دوستی. ۲. برادرخوانده شدن؛ برادری.