چکاوک؛ جل؛ قنبره.
فرهنگ فارسی عمید
= قاپوق
۱. روبهرو؛ پیش؛ جلو. ۲. اندام پیش؛ آلت تناسلی.
۱. جهت خانۀ کعبه در شهر مکه که مسلمانان رو بدان نماز میخوانند. ۲. سمتی که هنگام گزاردن نماز به آن رو میکنند. ۳. کعبه؛ خانۀ کعبه.
۱. گروهی از مردم دارای نژاد، سنت، دین، و فرهنگ مشترک. ۲. گروهی از فرزندان یک پدر.
۱. کشتن. ۲. شهادت یکی از امامان شیعه: روز قتل.
= قاتل
جای کشتن.
= قتیل
مقتول؛ کشتهشده.
= قحبه
خانة زنان بدکار.