۱. (ادبی) در بدیع، خارج شدن شاعر از مطلب و سپس برگشتن به موضوع اول، مانندِ این شعر: حسن تو نادر است در این وقت و شعر من / من چشم بر تو و دگران گوش بر مناند (سعدی۲: ۴۲۷) و یا: عشق می& ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. پشتگرمی داشتن؛ پشتگرمی. ۲. [قدیمی] قدرت؛ توان. ۳. [قدیمی] اندوخته؛ دارایی؛ مال.
۱. (ادبی) در بدیع، استعمال کلمهای در غیر معنی حقیقی خودش بر سبیل تشبیه یعنی آوردن مشبه یا مشبهٌبه در کلام و حذف طرف دیگر، مانندِ این جمله: ماهی را دیدم سر از دریچه بیرون کرد. & ...
۱. توانایی ذهنی و فطری برای انجام دادن یا فراگرفتن کاری. ۲. [قدیمی] مهیا کردن؛ آماده کردن. ۳. [قدیمی] مهیا شدن؛ آماده شدن. ۴. [قدیمی] افراد و تجهیزات جنگی.
بهدست آوردن دل کسی؛ مهربان شدن؛ دلجویی.
بزرگ شمردن؛ بزرگ دانستن.
۱. درخواست کنارهگیری از کار و شغل. ۲. کنارهگیری کردن از کار و شغل. ۳. [قدیمی] طلب عفو کردن؛ عفو خواستن.
۱. برتری. ۲. غلبه؛ چیرگی.
پرسش کردن دربارۀ چیزی برای کسب اطلاعات؛ خبر گرفتن؛ خبر پرسیدن.
۱. به کار بردن؛ استفاده کردن. ۲. مصرف کردن: استعمال مواد مخدّر.
کمک خواستن.
عجیب و غریب دانستن؛ تعجب کردن؛ شگفتی.