۱. جانوری که میتواند استخوان بخورد. ۲. [قدیمی، مجاز] = هما
فرهنگ فارسی عمید
۱. همیشه بودن؛ دوام یافتن؛ دوام؛ همیشگی. ۲. دوام چیزی را خواستن.
۱. فریب دادن؛ مکر؛ نیرنگ. ۲. (تصوف) به عذاب نزدیک کردن بنده بهوسیلۀ خداوند. ۳. انجام کار عجیب و خارقالعاده مانندِ سِحر و جادو بهوسیلۀ کافر.
۱. درخواست کردن؛ درخواست چیزی با فروتنی؛ خواهش. ۲. [قدیمی] فراخواندن.
آوردن برای ثابت کردن مطلبی.
دریافت کردن؛ گرفتن.
مادهای چرب که از ترکیب یک الکل و یک اسید آلی بهدست میآید و در ساختن مواد منفجره و خوشبو کردن بعضی مواد به کار میرود.
= ابر * ابر استراتوس
بازایستادن از فعالیت جسمی یا فکری برای آرامش یافتن، دفع خستگی، بازیافتن نیرو، یا سلامتی.
قاطرچی.
سست شدن؛ سستی.
۱. راهنمایی خواستن؛ طلب هدایت کردن. ۲. هدایت شدن.