نوعی پارچۀ تافته.
فرهنگ فارسی عمید
کتابی که در آن دستورها و آداب فال گرفتن نوشته شده و با آن آیندۀ خود را پیشگویی میکنند.
گیاهی با برگهای باریک، گلهای سفید شبیه سوسن، و تخمی سیاه و کوچکتر از عدس که در گذشته مصرف دارویی داشته و جهت معالجۀ گزیدگی حشرات به کار میرفته.
رنگ؛ گون؛ مانند (در ترکیب با کلمۀ دیگر): ازرقفام، زردفام، زنگارفام، سبزفام، سرخفام، سیهفام، فیروزهفام، برافروخت رخسارۀ لعلفام / یکی بانگ زد هر دو را پور سام (ف ...
= وام: به فعل نیک و به گفتار خوب، پشت عدو / چو عاقلان جهان زیر فام باید کرد (ناصرخسرو۱: ۲۰۳).
۱. [عامیانه] غیر لازم و تجملی: لباس فانتزی. ۲. [عامیانه] غیر جدی. ۳. [عامیانه] بدیع و جالب؛ نوظهور. ۴. (ادبی) نوعی داستان کوتاه تخیلی که در آن از جنبههای خندهدار و نامعقول ز ...
کمربند یا حمایل چرمی که در خانههای آن فشنگ، سرنیزه، قمقمه، سلاح کمری، و مانند آن قرار میدهند.
۱. قند سفید. ۲. شکر: ز بنگاه حاتم یکی پیرمرد / طلب ده درمسنگ فانید کرد (سعدی۱: ۹۲). ۳. شیرۀ نیشکر. ۴. شکر سرخ.
گیاهی با برگهای ضخیم و دانههای سرخرنگ شبیه دانۀ انار که بیشتر در مناطق معتدل میروید و برای معالجۀ بیماریهای کبدی، نقرس، و صرع به کار میرود؛ عودالصلیب؛ عود ...
میوه.
۱. فیضدهنده؛ فیضرسان. ۲. منتشر؛ ریزان. ۳. (اسم) [مجاز] بهرۀ پول.
۱. برگزیده؛ برتر. ۲. چیره؛ مسلط. * فایق آمدن (شدن): چیره شدن؛ برتری یافتن.