اول روز؛ اول چاشتگاه.
فرهنگ فارسی عمید
= قازغان
۱. ریسیدن؛ رشتن. ۲. (اسم) رشته؛ نخ.
۱. (ادبی) شعری که معمولاً بین هفت تا پانزده بیت سروده میشود و موضوع آن غنایی و عاشقانه است؛ شعر عاشقانه. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سخن گفتن با زنان و عشقبازی کردن. ۳. (اسم مصدر) ...
کسی که غزل بگوید؛ غزلگوینده؛ غزلسرا؛ غزلپرداز؛ غزلخوان.
از مردم غزنه (غزنین): سلطان محمود غزنوی.
جنگ مسلمانان با کافران که حضرت رسول شخصاً همراه سپاهیان بود: غزوۀ بدر، غزوۀ اُحُد، غزوۀ خندق.
۱. = غزیر ۲. ناقۀ پرشیر. ۳. چشمۀ پرآب. ۴. چشم اشکبار.
۱. سرد. ۲. گندیده؛ بدبو؛ هرچیز گندیده و بدبو، مانند زرداب و چرک زخم.
= غسال
تاریکی؛ تاریکی اول شب.
۱. (فقه) شستشوی تمام بدن طبق دستور شرع، همراه با نیت و برای نزدیکی به خداوند. ۲. شستن و در آب فروبردن چیزی برای زایل ساختن نجاست یا چرک آن. * غسل ارتماسی: [مقابلِ غسل ترتیبی] (فقه ...