شراب؛ می.
فرهنگ فارسی عمید
= عقّار
۱. برگشت به عقب؛ به عقب برگشتن؛ رو به عقب رفتن. ۲. (نظامی) روی پنجۀ پای چپ به عقب چرخیدن.
قلاده؛ گلوبند؛ گردنبند. * عقد ثریا: (نجوم) چند ستارۀ درخشان در صورت فلکی ثور که صورت گردنبندی را تشکیل داده؛ پروین.
دفترچه یا ورقهای که در آن نام زن و شوهر و شرایط ازدواج نوشته میشود؛ قبالۀ زناشویی.
۱. قوای ذهنی مغز که اندیشیدن، ادراک حسن و قبح، رفتار معنوی انسان، و مانند آن را هدایت میکند؛ خرد. ۲. (اسم) ذهن؛ اندیشه. ۳. (فلسفه) = * عقل اول * عقل اول: (فلسفه) آنچه نخست ...
عاقلانه؛ خردمندانه.
سزای گناه و بدی؛ شکنجه.
۱. آنکه پس از دیگری میآید؛ ازپیآینده. ۲. چیزی که پس از چیز دیگر باشد؛ دنبال؛ دنباله.
۱. دین؛ ایمان؛ مذهب. ۲. رٲی. ۳. آنچه انسان به آن اعتقاد دارد؛ باور. ۴. آنچه انسان در دل و ضمیر خود نگه میدارد.
۱. ویژگی زن بزرگوار و گرامی؛ کریمه؛ مخدره. ۲. هر چیز گرامی. ۳. بزرگ و مهتر قوم.
= علامت δ در فارسی ساخته شده و در عربی استعمال نمیشود.