دنیا؛ جهان: دو پروانه بینم دراین طرفگاه / یکی روسپید است و دیگر سیاه (نظامی۵: ۹۵۹).
فرهنگ فارسی عمید
تروتازه؛ شاداب؛ باطراوت.
نوعی ماهی کوچک که آن را نمکسود کنند و نگهدارند؛ ماهی ساردین.
۱. غریب؛ نادر؛ شگفت. ۲. نو؛ تازه.
خراجی که از هر جریب زمین زراعتی میگرفتند؛ خراجی که از کشتوزرع گرفته میشد.
هرچیز خوردنی؛ خوراک؛ خوراکی.
۱. خوراکی که برای به صید حیوانات و ماهیان استفاده میشود. ۴. جانور کوچکی که خوراک جانوران قویتر میشود. ۵. کسی یا چیزی که برای سوءاستفاده مورد توجه قرار میگیرد.
۱. سخن کنایهآمیز که معمولاً به منظور توهین، تمسخر، و سرزنش بر زبان میآید. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] سرزنش؛ بدگویی: دو دوست با هم اگر یکدلند در همه حال / هزار طعنهٴ دشمن به ...
طعنهزننده؛ ملامتکننده؛ سرزنشکننده: به جان آید از دست طعنهزنان / که خود را بیاراست همچون زنان (سعدی۱: ۱۶۹ حاشیه).
نویسندۀ طغرا؛ طغراکش؛ کسی که کار نگاشتن طغرا بر سر نامهها و فرمانها بر عهدۀ او بوده: مطبوعتر ز نقش تو صورت نبست باز / طغرانویس ابروی مشکینمثال تو (حافظ: ۸۱۶).
طغراکشی؛ شغل و عمل طغرانویس. δ در قدیم منصب و شغلی خاص بوده.
کشندۀ طغرا؛ کسی که کارش نگاشتن طغرا بر سر فرمانها و نامههای پادشاه وقت بوده؛ طغرانویس: ایکه انشای عطارد صفت شوکت توست / عقل کل چاکر طغراکش دیوان تو باد (حافظ: ۲۲۴).