روش؛ طریقه؛ فن و طرز عمل.
فرهنگ فارسی عمید
= شگون
۱. فال نیک؛ تفٲل خیر. ۲. میمنت و خجستگی.
= شیطان
کسانی که به اخلاق فاسد انس میگیرند و دیگران را به شر و فساد در کارهای بد تشویق و ترغیب کنند.
سفید شدن موی سر؛ سپیدی موی؛ پیری.
۱. شیفته؛ آشفته؛ سرگشته ۲. (اسم مصدر) شکنجه. * شیب و تیب: پریشانی و آشفتگی: شیب تو با فراز و فراز تو با نشیب / فرزند آدمی به تو اندر به شیب و تیب (رودکی: ۴۹۳).
۱. لرزیدن. ۲. تپیدن. ۳. فریفته شدن. ۴. شیفته شدن. ۵. آشفته شدن؛ درهم شدن. ۶. آمیخته شدن.
= درمنه
لقبی که از طرف دولت به عالمی دینی داده میشد؛ عالم روحانی که برای رسیدگی بهامور دینی مسلمانان تعیین میشد.
پیر شدن؛ پیری.
هوشیدر؛ از نامهای خداوند؛ ایزد یکتا: تویی آن داور محکم که از دادش بنیآدم / بیارامید در عالم چو مؤمن در حق شیذر (عنصری: ۳۳۱).