خوشبو؛ معطر: به باغی کز آب و گلش بازیابی / نسیم گلاب و دَم مشک اذفر (فرخی: ۵۴).
فرهنگ فارسی عمید
۱. حقوق. ۲. حرمتها.
= ذوق
= ذِکر
مردم عقبمانده و دنبالهرو؛ طبقۀ پست مردم.
= اره: چو خستو نیاید میانش به ار / ببُرّید و این دانم آیین و فر (فردوسی: ۲/۲۳۱).
۱. نشان دادن؛ نمایاندن. ۲. بیان کردن؛ گفتن: ارائهٴ دلیل.
ویژگی راهی که قابل عبورومرور ارابه باشد.
۱. علاقه؛ محبت همراه با احترام. ۲. [قدیمی] خواست؛ قصد. ۳. (تصوف) توجه بسیار سالک به پیر.
از روی میل و قصد؛ اختیاری؛ آگاهانه: رفتار ارادی.
= ارض
= ارنب