۱. جانور پستاندار و کوچک از راسته جوندگان با پوست نرم و پرمو به رنگ کبود یا خاکستری، و دُم دراز و پرمو که بیشتر در جنگلها و روی درختان به سر میبرد و خوراکش دانهها و میوه& ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. درختی کوتاه و خاردار با برگهای شبیه برگ بید، گلهای خوشهای سفید و خوشبو. ۲. میوهای کوچک با پوست سرخرنگ و مغز سفید و آردمانند شیرین که یک هستۀ دراز سخت دارد ...
۱. مقایسه. ۲. اندازهگیری.
سنگی که با آن چیزی را وزن کنند؛ سنگ ترازو.
۱. اندازه گرفتن. ۲. چیزی را با چیز دیگر مقایسه کردن. ۳. [قدیمی] وزن کردن. ۴. [قدیمی] برابر کردن.
= سندروس
انجمنهای صنفی که به منظور حفظ حقوق و منافع مشترک افراد یک صنف تشکیل شود مانند سندیکای کارگران.
زبان علمی و مقدس هندیان که از زبانهای هندواروپایی و از دستۀ هندوایرانی است و با زبانهای ایرانی کهن (اوستایی و فارسی باستان) بسیارنزدیک است.
نوعی جامه که آستین و دامن آن کوتاه بوده.
دعای بد؛ لعنت؛ نفرین.
۱. پیدا شدن؛ هویدا شدن؛ پدید آمدن. ۲. رخ دادن امری. ۳. پابرجا شدن. ۴. در گناه افتادن.
= گردباد