جمیلتر؛ زیباتر؛ نیکوتر؛ بهتر.
فرهنگ فارسی عمید
= جِنس
= جنین
= جید
کسی که با گرفتن دستمزد برای دیگری کار میکند؛ مزدور؛ مزدگیر.
۱. امری را به عهدۀ کسی واگذاشتن. ۲. (حقوق) خارج شدن یک پرونده از صلاحیت یک دادگاه و فرستادن آن به دادگاه دیگر.
محبوبتر؛ دوستداشتنیتر.
= حبیب
= حبر ha(e)br
باطل کردن؛ باطل کردن.
۱. دلیل آوردن. ۲. [قدیمی، مجاز] جروبحث؛ جدال.
۱. دوری کردن از کسی یا چیزی؛ پرهیز کردن. ۲. [قدیمی] ملاحظه.