۱. قبول نکردن؛ نپذیرفتن. ۲. بازگرداندن؛ بازدادن. ۳. انکار کردن چیزی با دلیل و برهان. ۴. (اسم) نشان؛ اثر. ۵. (صفت) مخالف؛ منفی: جواب رد. ۶. غیرقابلقبول؛ مردود: این نظریه رد است. ...
فرهنگ فارسی عمید
در بدیع، تکرار کلمۀ اول مصراع اول در آخر مصراع دوم، مانند کلمۀ «عصا» در این شعر: عصا برگرفتن نه معجز بُوَد / همی اژدها کرد باید عصا (غضایری: شاعران بیدیوان: ۴۵۸)؛ تصدیر.
طبقهبندی؛ دستهبندی.
دنبال کردن رد و اثر کسی یا چیزی.
۱. (زیستشناسی) انگور. ۲. باغ. ۳. باغ انگور. ۴. [مجاز] شراب. ۵. (بن مضارعِ رزیدن) = رزیدن ۶. رنگکننده؛ رزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): رنگرز.
مصیبت بزرگ.
باوقار بودن؛ سنگین بودن؛ آهستگی و وقار.
داس کوچکی که با آن شاخههای زائد تاک را میبُرند.
۱. کسی که در صفآرایی و کار جنگ ورزیده و ماهر باشد؛ رزمآراینده. ۲. دلاوری که در جنگ و نبرد هنرنمایی کند.
رزمآزماینده؛ جنگدیده؛ رزمآزموده؛ جنگی؛ جنگاور.
رزمجونده؛ رزمخواه؛ جنگجو.
رزمآور؛ جنگاور؛ جنگجو.