۱. شستن و تمیز کردن اتومبیل. ۲. (اسم) جایی که اتومبیلها را میشویند؛ کارواش.
فرهنگ فارسی عمید
۱. شستن و اتو کردن لباس و پارچه بهوسیلۀ ماشینهای مخصوص. ۲. (اسم) مکانی که در آن لباسها را شسته و اتو میکشند.
۱. = اتوماتیک ۲. (اسم) دستگاه خودکار.
۱. بهطور خودکار. ۲. (اسم) دستگاهی که پس از به کار افتادن احتیاج به نیروی انسانی ندارد. ۳. شخص بیاراده؛ آدمک.
وسیلۀ نقلیهای چرخدار با اتاقک که بهوسیلۀ موتور به حرکت درمیآید و برای حمل بار یا مسافر به کار میرود.
اتومبیل بزرگ مخصوص مسافرت و جهانگردی؛ اتوبوس.
دستگاهی شبیه دیگ فلزی با دیوارۀ ضخیم و سرپوش بیمنفذ برای ضدعفونی کردن لوازم جراحی و زخمبندی بهوسیلۀ فشار بخار.
پشت دادن و تکیه زدن به چیزی؛ تکیه کردن.
۱. پابرجا کردن. ۲. معلوم کردن درستی امر یا موضوعی به گونهای که دیگران آن را بپذیرند؛ ثابت کردن؛ به ثبوت رساندن. ۳. قرار دادن. ۴. نوشتن.
۱. نشان؛ علامت. ۲. جای پا؛ نشان قدم. ۳. آنچه از کسی یا چیزی باقی و برجای بماند. ۴. [قدیمی] حدیث و خبر. ۵. (اسم مصدر) تٲثیر. ۶. محصولی که از یک هنرمند باقی میماند.
۱. ویژگی کسی که دندان جلو دهن او افتاده یا شکسته باشد. ۲. (ادبی) = ثرم
۱. [جمعِ ثِقْل] = ثِقْل ۲. [جمعِ ثَقَل] = ثَقَل