جسمی که دارای خاصیت رادیواکتیویته یا تشعشعات اتمی از قبیل اشعۀ آلفا، بتا، و گاما است مانندِ رادیوم، اورانیوم، توریوم؛ پرتوزا.
فرهنگ فارسی عمید
معالجۀ بعضی بیماریها با اشعۀ ایکس یا تشعشعات دیگر؛ پرتودرمانی.
بررسی اعضای بدن بهوسیلۀ اشعۀ ایکس برای تشخیص بیماری؛ پرتوبینی.
متخصص در رادیولوژی؛ پرتوشناس.
عنصری کمیاب، گرانبها، سفید، و درخشان شبیه نمک کوبیده که در مجاورت هوا سیاه میشود و در رادیوتراپی کاربرد دارد.
۱. (شیمی) بنیان. ۲. ریشه و اصل کلمه. ۳. (ریاضی) علامت جذر و کعب. ۴. (صفت) (سیاسی) طرفدار اصلاحات اساسی در امور کشور برای آسایش مردم.
طرفداری از تغییرات اساسی و اصلاحات کامل در شئون سیاسی و اجتماعی که سبب تعدیل اوضاع اجتماعی و برطرف ساختن مفاسد میشود.
۱. رازدار؛ رازنگهدار؛ صاحب راز. ۲. کسی که در دربار عرایض و مطالب مردم را به عرض پادشاه میرسانید.
= راز۱
اهل ری؛ از مردم ری.
= رازیانه
آنکه راستی را پیشه و آیین خود ساخته؛ کسی که بر آیین راستی است.