= دنبالچه
فرهنگ فارسی عمید
شکستن دندان.
= دمع
۱. مربوط به دموکراسی. ۲. براساس دموکراسی.
۱. جای کار گذاشتن دم در کنار کوره. ۲. کوره؛ گلخن حمام.
میله یا دنبالۀ باریکی که گل را به ساقه یا شاخه متصل میسازد.
نوعی پارچۀ گرانبها و لطیف.
۱. زشت. ۲. زشترو. ۳. حقیر و پست.
خم بزرگ که در خمخانه ته آن را در زمین فروکنند: به میخانه در سنگ بر دن زدند / کدو را نشاندند و گردن زدند (سعدی۱: ۱۲۲).
مرد زنباره، فریبکار، و بیبندوبار.
کسی که دارای اهداف غیرعملی و توهمهای قهرمانی باشد.
= دُم