= خوشآواز
فرهنگ فارسی عمید
۱. ویژگی کسی که خوب غذا میخورد یا غذاهای خوب میخورد. ۲. ویژگی خوراک لذیذ و خوشمزه.
ویژگی تومور یا غدۀ بیخطر: تومور خوشخیم.
۱. خشنود. ۲. شاد؛ شادمان؛ خوشحال. ۳. [قدیمی] امیدوار.
۱. خوشرو بودن. ۲. [مجاز] خندهرویی. ۳. [مجاز] مهربانی.
پدیدآورندۀ خیالات خوش: عشق خوشسودا.
خوشرو؛ خوبرو؛ خوشگل.
خوشسخن؛ شیرینسخن؛ خوشگفتار.
خوبرو؛ زیبا؛ خوشگل.
= خوشمزه
ویژگی کسی که به دیگران کینه و دشمنی ندارد؛ خوشباطن؛ پاکدل؛ خیرخواه.
دارای چهرۀ زیبا.