فروشندۀ خز.
فرهنگ فارسی عمید
طایفهای از اقوام آریایی که در قدیم در ترکستان و سواحل غربی دریای خزر به سر میبردند و از سال ۶۰۰ تا ۹۵۰ میلادی در قسمت جنوب غربی قفقازیه دارای حکومت و قدرت بودهاند. مذهب آن& ...
سفالی.
= اخزل
۱. کسی که روی زمین میخزد. ۲. (زیستشناسی) = خزندگان
جانورانی مهرهدار و خونسرد، با پوستی فلسدار و دستوپای کوتاه یا بدون دستوپا که هنگام حرکت شکمشان بر روی زمین کشیده میشود، مانند تمساح، سوسمار، مار، و لاک&zw ...
= خازن
سوسک حمام.
۱. ریزۀ کاه، علف خشک، و مانند آن؛ خار؛ خاشاک. ۲. [قدیمی، مجاز] انسان پست، فرومایه، ناکس، و زبون: بدان رسید که بر ما به زنده بودن ما / خدایوار همی منتی نهد هر خس (عسجدی: ۴۵).
صدای تنفس کسی که مبتلا به تنگی نفس است.
۱. ضرر کردن؛ زیان دیدن. ۲. (اسم) زیان. ۳. (اسم) غرامت.
۱. [مجاز] آزرده کردن؛ آزردن. ۲. زخمی کردن. ۳. (مصدر لازم) آزرده شدن. ۴. (مصدر لازم) زخمی شدن.