شناختن خداوند و ایمان به او؛ دینداری.
فرهنگ فارسی عمید
فریبکار؛ مکار.
= خداوند
۱. الهی. ۲. (صفت نسبی، منسوب به خداوند) مربوط به خداوند. ۳. [قدیمی] بزرگی. ۴. [قدیمی] پادشاهی. ۵. [قدیمی] مالکیت.
مرد یا زنی که در خانۀ دیگران خدمت میکند؛ مستخدم.
۱. = خادم ۲. مجموع کارکنان یک وسیله، مکان، یا ماشین: خدمهٴ مسجد، خدمهٴ هواپیما، خدمهٴ هتل.
بانوی خانه؛ کدبانو: چه خوش گفت مزدور با آن خدیش / مکن بد به کس گر نخواهی به خویش (رودکی: ۵۴۲).
۱. خداوند. ۲. پادشاه. ۳. امیر.
۱. = خریدن ۲. خریدار؛ خرنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): خانهخر، مالخر، کهنهخر، گندمخر.
لجن؛ گلولای.
۱. آنکه چیزی را خراب میکند. ۲. (سیاسی) کسی که بهعلت مخالفت با سیاست حاکم بر جامعه، برای آسیب رساندن به تٲسیسات تلاش میکند.
۱. جایی مانند میخانه که دارای وسایل عیشوعشرت و محل بادهپیمایی و عشقورزی با کنیزکان بوده و رندان در آنجا به عیشونوش سرگرم میشدند. ۲. ویرانهها. ۳. (تصوف ...