۱. = آوردن ۲. آورده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): آبآورد، بادآورد، راهآورد. ۳. (اسم) ‹ناورد› [قدیمی] جنگ؛ پیکار؛ نبرد؛ کارزار؛ حمله. ۴. (اسم) [قدیمی] میدان جنگ: که ما در صف کار ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. ابداعشده؛ پدیدکردهشده. ۲. حاصلکرده.
رزمگاه؛ میدان جنگ؛ جای نبرد.
آورد کردن؛ جنگ کردن؛ نبرد کردن؛ پیکار کردن؛ حمله کردن.
= آویشن
آوخ؛ آه؛ وای؛ دریغ؛ دریغا.
آویزه؛ آویزان؛ آویزانشده.
۱. آنچه از چیز دیگر آویخته شده باشد. ۲. زیورآلاتی مانند گوشواره، گردنبند، دستبند، و امثال آن. ۳. (صفت) آویختهشده. ۴. (بن مضارعِ آویختن) = آویختن ۵. آویزنده (در ترکیب با کلم ...
۱. بسیاربیشرم. ۲. زرنگ و حقهباز.
التهاب آپاندیس یا زائدۀ روده کور که بسیار دردناک است و با عمل جراحی و برداشتن آن معالجه میشود.
ابزار فلزی برای بازوبسته کردن پیچ و مهره.
در شطرنج، حالت مهرهای که هرگاه آن را از برابر شاه بردارند شاه در حال کیش واقع شود بنابراین نمیتوان آن را حرکت داد.