= حارس
فرهنگ فارسی عمید
۱. (فقه) امری که به جا آوردنش گناه است؛ ناروا. ۲. (فقه) آنچه خوردنش در شرع اسلام منع شده است. ۳. [قدیمی] احرامبسته. ۴. حرمتدار.
۱. آنکه مال حرام میخورد. ۲. کسی که آنچه را خوردنش شرعاً منع شده است میخورد.
۱. کسی که با مال حرام امرار معاش میکند و رزقوروزی خود را از راه ناروا بهدست میآورد. ۲. [مجاز] فقیر؛ نیازمند.
= نخاع
حیوانی که شرع اسلام خوردن گوشت آن را نهی کرده است.
اموال.
= آفتابپرست
۱. وسیله یا عملی که از آن برای رسیدن به هدف استفاده میکنند. ۲. [قدیمی] آلت جنگ مانندِ شمشیر، خنجر، و سرنیزه؛ سلاح.
۱. شیار کردن زمین برای زراعت؛ شخم زدن. ۲. (اسم) مزرعه؛ محل کشت.
۱. تنگی و فشار. ۲. (اسم) اعتراض؛ شکایت. ۳. (اسم) گناه؛ بزه. * حرجی بر کسی نبودن: گناه و اعتراضی متوجهِ او نبودن.