شخص بخشنده، بزرگوار، و صاحب همت و فتوت.
فرهنگ فارسی عمید
۱. (زیستشناسی) اندامی نورس شبیه برگهای ریز که در سر شاخه و در بغل برگ و در اطراف شاخههای درخت میروید و از فلسهای متعدد ساخته شده و بعد از باز شدن به شکل برگ د ...
پسر جوان.
=نانخواه۲
=جوهر
طی کردن مسافت.
=جوال ja(o)vāl
۱. مناره. ۲. کنگره. ۳. برج مرتفع. ۴. سکو.
بچۀ هر پرنده که تازه از تخم درآمده باشد بهویژه مرغ خانگی.
۱. کرم؛ بخشش؛ عطا. ۲. جوانمردی.
۱. فصل درو کردن جو. ۲. دروکنندۀ جو. ۳. [مجاز] تهیدست.
بچۀ گاو وحشی؛ بچۀ گوزن.