=جنگجو
فرهنگ فارسی عمید
=جنغولکبازی
آنچه در جنس خود اصیل باشد؛ اصیل.
فرزند هر موجود مهرهداری که در رحم یا تخم قرار دارد و پس از رسیدن به مرحلۀ خاصی از تکوین از جای خود خارج میشود؛ رویان.
۱. =جهیدن ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] جهش.
۱. (فقه) جنگ کردن در راه دین حق. ۲. مبارزه. ۳. [قدیمی] کوشش کردن. * جهاد اصغر: [مقابلِ جهاد اکبر] (فقه) جنگ در راه دین. * جهاد اکبر: [مقابلِ جهاد اصغر] (فقه) جهاد یا جنگ با نفس ...
=جاهل
۱. گیتی؛ دنیا؛ عالم؛ کیهان. ۲. کرۀ زمین. ۳. [مجاز] مردم دنیا. ۴. [قدیمی، مجاز] حیات؛ زندگی: سیاوش چو گشت از جهان ناامید / بر او تیره شد روی روز سپید (فردوسی۱: ۴۰۲). * جهان سوم: ...
آفرینندۀ جهان؛ پروردگار؛ خدای بزرگ.
مجموعۀ عقاید، باورها، و تصورات یک مکتب دینی، فلسفی، یا سیاسی که دربارۀ پدیدهها، جهان، انسان و جایگاه او در جهان هستی و یا در جامعه و در تقابل با مسائل اجتماعی ارائه میدهد.
برپاکنندۀ فتنه در جهان؛ جبار؛ ستمگر.
جهانگرد؛ سیاح.