۱. جمهوری بودن. ۲. (اسم) حکومت جمهوری.
فرهنگ فارسی عمید
۱. سرکش. ۲. کسی که نتواند از هوا و هوس خود بازگردد.
گروهها.
بسیار شدن.
۱. =جمیل ۲. زن زیبا.
۱. در اسلام، هریک از موجودات غیرمرئیِ دارای قدرت فوق طبیعی و دارای عقل و فهم که رفتارهایی همانند انسان دارند و میتوانند خود را به شکلهای گوناگون دربیاورند. ۲. هفتادودومی ...
شغل و عمل جنگیر.
=جنت
۱. استخوانی باریک و مسطح که در بدن انسان در جلو سینه قرار دارد و هفت زوج از دندهها به آن اتصال دارند و در قسمت بالا به دو استخوان ترقوۀ راست و چپ متصل است. ۲. استخوانی دوشاخه به شکل ...
۱. (حقوق) جرم و گناه بزرگ، مانند جرح و قتل. ۲. گناه؛ جرم.
۱.=جنبیدن ۲. جنبنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): دیرجنب. = جنبوجوش: [مجاز] حرکت و کوشش؛ تلاش و تقلا.
حرکتداده؛ تکانداده.