۱. (فلسفه) فرقهای اسلامی که قائل به جبر میباشد و بنده را فاعل مختار نمیداند و معتقدند تمام اعمال آدمی به ارادۀ خداوند است و بنده اختیاری از خود ندارد؛ مجبره. ۲. (صفت نسب ...
فرهنگ فارسی عمید
جلبهنگ
=جبین
۱. [جمع: جبب و جباب] جامۀ گشاد و بلند که روی جامههای دیگر بر تن کنند. ۲. جوشن؛ دِرع؛ زره. ۳. (زمینشناسی) دومین لایۀ تشکیلدندۀ زمین، میان پوسته و هسته؛ گوشته. * جبهٴ ه ...
۱. (فقه) نوعی وضو یا غسل که در آن هرگاه عضوی از بدن زخمی شده و روی آن را بسته باشند و باز کردن آن هنگام وضو یا غسل زیان و صدمه داشته باشد میتوان به همان حالت که هست وضو گرفت یا غسل ک ...
۱. پیشانی. ۲. [جمع: جبنا] [قدیمی] ترسو.
لانۀ حیوانات درنده، خزندگان، و حشرات موذی.
سپاه و لشکر بسیار.
۱. انکار کردن؛ تکذیب کردن. ۲. انکار کردن امری یا حق کسی با علم به آن.
= گواتر: از گردن او جخش درآویخته گویی / خیکیست پُر از باد درآویخته از بار (لبیبی: شاعران بیدیوان: ۴۸۱).
۱. کوشش کردن. ۲. کوشیدن؛ کوشش. ۳. [مجاز] اصرار. ۳. (اسم) [مقابلِ هزل] سخن مبتنی بر راستی و حقیقت که در آن شوخی و هزل وجود نداشته باشد: به مزاحت نگفتم این گفتار / هزل بگذار و جد از او ب ...
۱. متفاوت؛ متمایز. ۲. دور از هم؛ سوا. ۳. (قید) تنها؛ جداگانه. ۴. [قدیمی] بیگانه. * جداجدا: (قید) ۱. جداگانه؛ علیحده. ۲. تکتک؛ یکییکی. * جدا شدن (گشتن): (مصدر لاز ...