قطب مثبت باتری الکتریکی و مانند آنه؛ جریان برق.
فرهنگ فارسی عمید
= دایرةالمعارف
عارضهای که در آن یکی از رگهای تغذیهکنندۀ قلب یا عضوی دیگر مسدود شده و منجر به قطع جریان خون آن بافت میشود؛ سکتۀ قلبی.
سکۀ رایج هندوستان، معادل یکشانزدهم روپیه.
آنچیز؛ هرچه؛ آنچیز که؛ هرچیز که.
آنچه تو را: بدو گفت زال ای پسر هوش دار/ هرآنچت بگویم ز من گوشدار (فردوسی۲: ۲۴۵).
کلمۀ اشاره برای دور.
آبله؛ تاول.
آنکس که تو را.
۱. آنهنگام؛ آنوقت. ۲. پس از آن؛ سپس؛ بعد؛ بعد از آن.
طرفدار انگلیس؛ انگلیسدوست.
۱. آنوقت؛ آن زمان. ۲. بعد؛ سپس.