= تلمبار
فرهنگ فارسی عمید
= تمنده
نیازمند؛ گدا.
افروخته شدن و زبانه کشیدن آتش.
عنصری غیر فلز، جامد، براق، نقرهفام، و سخت با خواص شبیه گوگرد که در ۴۲۰ درجه حرارت ذوب میشود و در رنگی کردن شیشهها و سرامیکها و در ساخت آلیاژها کاربرد دارد؛ تلوریوم.
۱. رنگبهرنگ کردن. ۲. گوناگون ساختن. ۳. غذاهای گوناگون حاضر کردن. ۴. اسلوب کلام را تغییر دادن و کلام متنوع آوردن.
گوجهفرنگی.
مانند هم شدن؛ مثل یکدیگر شدن دو چیز.
= تمثال
۱. با یکدیگر ارتباط برقرار کردن. ۲. به هم سوده شدن؛ مالیده شدن دو چیز به هم.
= تمساح