۱. کسی که پول یا چیز دیگر به او تحویل داده شود که نزد خود نگاه دارد و موقع لزوم تحویل بدهد. ۲. (بانکداری) مٲمور دریافت و پرداخت پول در بانکها و مؤسسات مالی.
فرهنگ فارسی عمید
۱. تفاله. ۲. تفالۀ کنجد.
اسبی که در تُخارستان پرورش یافته؛ اسب تُخاری.
۱. از مردم تخارستان. ۲. زبانی از شاخههای مستقل زبانهای هندواروپایی که مردم تخار با آن سخن میگفتند و اکنون از میان رفته است.
۱. با هم آمیختن. ۲. با یکدیگر آمیزش و معاشرت داشتن.
۱. [عامیانه] = تختخواب ۲. نشیمنگاهی که از چوب یا فلز به شکل مربع یا مربعمستطیل میسازند و دارای چهارپایه یا بیشتر است. ۳. کرسی. ۴. جایگاه مخصوص که پادشاهان بر آن ...
روشی از کاشت خربزه، هندوانه، و مانند آن که تخم را در زمین هموار میکارند و بعد اطراف آن را خاک میدهند.
پل چوبی.
۱. نامبارک؛ شوم. ۲. حریص؛ آزمند: نامم همای دولت و شهباز حضرت است / نه کرکس فرخجی و نه زاغ تخجم است (خاقانی: ۸۴۳).
۱. خدشهدار کردن. ۲. خراشیدن.
۱. خارج ساختن؛ بیرون کردن. ۲. بیرون آوردن.
۱. تضرع و لابه کردن. ۲. فروتنی کردن.