۱. حملۀ نظامی یک یا چند کشور به یک یا چند کشور دیگر. ۲. آسیب رساندن یا از میان بردن حقوق دیگران. ۳. خارج شدن از اندازه. ۴. [قدیمی] گذشت؛ بخشش.
فرهنگ فارسی عمید
کسی که تجاوز میکند.
= تجویف
۱. نو کردن؛ تازه کردن. ۲. از سر گرفتن امری یا کاری؛ از نو آغاز کردن. ۳. (اسم) درسی که در آن نمرۀ قبولی کسب نشده است. ۴. تکرار. * تجدید مطلع: (ادبی) آوردن مطلع دیگر در یک قصیده به&zwnj ...
ضرب کردن عددی در خود.
۱. آگاهی یا مهارتی که فرد در طول زندگی بهدست میآورد. ۲. (اسم مصدر) آزمودن. ۳. (اسم مصدر) آزمایش. ۴. (اسم مصدر) [قدیمی] معاینۀ پزشکی.
جرعهجرعه نوشیدن آب و مانند آن.
۱. (تصوف) ترک کردن علایق و اغراض دنیوی و به طاعت و عبادت پرداختن. ۲. [قدیمی] تنهایی. ۳. [قدیمی] عاری شدن از قیود مادی.
جرعهجرعه نوشانیدن آب و مانند آن؛ فروخورانیدن.
جستجو کردن در امری یا چیزی.
خشک کردن؛ خشکاندن.
۱. چالاکی کردن. ۲. نیرومندی. ۳. بردباری. ۴. صلابت. ۵. چابکی.