۱. درختی شبیه سیب با برگهای کرکدار. ۲. میوۀ زردرنگ و آبدار این درخت که برای تهیۀ مربا به کار میرود و تخم آن نیز مصرف دارویی دارد.
فرهنگ فارسی عمید
خوب؛ نیک؛ نیکو؛ پسندیده. * به شدن: (مصدر لازم) [قدیمی] ۱. خوب شدن. ۲. از بیماری برخاستن.
۱. آیین نیکو. ۲. کسی که دین و آیین خوب دارد.
۱. بهراه؛ باراه. ۲. نیکو. ۳. آراسته. ۴. مناسب.
= ناگاه * بهناگاه
۱. روشنی؛ درخشندگی. ۲. رونق. ۳. زیبایی؛ نیکویی.
فرقهای که پایهگذار آن میرزا حسینعلی نوری به بهاءالله است و مهمترین کتاب این فرقه کتاب اقدس است.
پیروان فرقۀ بهائیت.
قیمتدار؛ باارزش؛ گرانبها.
دلیرانه.
۱. دلیری؛ دلاوری. ۲. پهلوانی.
۱. شکوفهپاشان. ۲. گلافشان.