= پیداوسی
فرهنگ فارسی عمید
هنرنمایی و کارهای شگفتانگیز بر روی ریسمانی که در بلندی کشیده میشود، راه رفتن روی ریسمان.
کسی که پیشهاش به هم چسباندن و بند زدن ظرفهای شکسته است؛ بشزن.
علم شناختن بندهای استخوان؛ مفصلشناسی؛ آرترولوژی.
۱. (زیستشناسی) = فندق ۲. گلوله.
۱. غلام زرخرید؛ غلام؛ چاکر؛ برده. ۲. انسان نسبت به خداوند. ۳. لقبی که گوینده برای تواضع به خود میدهد؛ من: بنده چندین بار خدمت رسیدم.
کسی که با زیردستان خود با مهربانی رفتار کند.
زندانبان؛ نگهبان بندیان.
= بندیبان
= بنفشه
زمینی که در آن بنفشه بسیار روییده باشد؛ بنفشهستان.
۱. ویژگی آنکه موهای کبودرنگ دارد. ۲. آنکه موهای خوشبو به عطر گل بنفشه دارد.