۱. پارهای از چیزی. ۲. [قدیمی] یکنفر؛ یکی.
فرهنگ فارسی عمید
۱. پشه. ۲. حشرات موذی.
۱. خدا؛ ایزد؛ آفریدگار. ۲. بت.
ناگه؛ ناگهان؛ ناگهانی.
کینه؛ دشمنی.
استر؛ قاطر.
۱. پهلو؛ کنار. ۲. آغوش؛ بر. * بغل زدن: (مصدر متعدی) ۱. بغل گرفتن. ۲. کسی را دودستی در آغوش کشیدن. * بغل کردن: (مصدر متعدی) کسی را در آغوش گرفتن. * بغل گشودن: (مصدر لازم) [قدیمی] ...
= بغلطاق: به مشگینسنبلت بالای لاله / به سیمینسوسنت زیر بغلتاق (مجد همگر: لغتنامه: بغلتاق).
= فغفور
۱. ایجاد فساد کردن؛ بدکاری. ۲. ستم کردن؛ تعدی. ۳. سرکشی؛ نافرمانی؛ گردنکشی.
آب دهان؛ کف دهان؛ خیو: قی افتد آن را که سر و ریش تو بیند / زآن خلم و زآن بفج چکان بر سر و رویت (شهیدبلخی: شاعران بیدیوان: ۲۸).
= بکسمات