۱. دستگاهی که بهوسیلۀ آن غلات را آرد کنند. ۲. جایی که غلات را آرد میکنند ۳. از لوازم برقی منزل که مواد غذایی را پودر یا نرم میکند. ۴. (زیستشناسی) = دندان * دندا ...
فرهنگ فارسی عمید
۱. کارگر آسیا. ۲. کسی که در آسیا غلات را آرد میکند؛ صاحب آسیا.
= آسیاکده
آلت فولادی با دستۀ چوبی شبیه تیشه که با آن سنگ آسیا را دندانهدار و تیز میکنند؛ آسافزون؛ آژینه.
سنگ آسیا؛ هر سنگ بزرگ شبیه سنگ آسیا: سهمگین آبی که مرغابی در او ایمن نبودی / کمترین موج آسیاسنگ از کنارش درربودی (سعدی: ۱۲۲).
جایگاه آسیا؛ محل آسیا؛ آسیاخانه؛ سرآسیا.
= سراسیمه: آسیمهسار و سرنگون، او از برون، من از درون / او غرق خوی، من غرق خون، او منتظر من محتضر (قاآنی: ۲۸۵).
۱. غذای آبکی که به اقسام مختلف با برنج و روغن و سبزی یا آرد و حبوبات و گاه با گوشت طبخ میکنند. هرگاه چیزی، از قبیل آلو، انار، کدو، کشک، ماست، و ماش، اضافه در آن بریزند، به نام آن خوا ...
فروبردن آب یا مایع دیگر به حلق؛ نوش کردن؛ نوشیدن: ای ترک میآشام که گفتت که می آشام / در خانهٴ من باده بیاشام بیا شام (؟: لغتنامه: آشام).
۱. کسی که آماده برای آشتی کردن است. ۲. قابل صلحوسازش.
زین و برگ؛ نمد زین اسب.
۱. جای ریختن آشغال. ۲. ظرفی که در آن آشغال بریزند.