= پاچه
فرهنگ فارسی عمید
قسمت بالای دست انسان از شانه تا آرنج: به بازوان توانا و قوّت سر دست / خطاست پنجهٴ مسکین ناتوان بشکست (سعدی: ۶۶). * بازو افراختن: (مصدر لازم) ‹بازو افراشتن› [قدیمی] بلند کردن دست و بازو بر ...
۱. نواری پارچهای برای نشان دادن مٲموریت خاص، عزا، یا عضویت در یک گروه خاص. ۲. حلقهای فلزی که برای زینت به بازو بسته میشود.
کاویدن؛ کاوش کردن؛ جستجو کردن.
۱. واگذاشتن؛ واگذار کردن؛ سپردن؛ چیزی را در اختیار کسی گذاشتن؛ سپردن کاری یا چیزی به دیگری: بلبلا مژدۀ بهار بیار / خبر بد به بوم بازگذار (سعدی: ۱۷۴). ۲. دست برداشتن از چیزی یا کاری.
بازگشت دادن؛ برگردانیدن؛ بازفرستادن؛ واپس دادن.
بازگشتن؛ برگشتن.
بازگرد؛ برگشتن از جایی؛ مراجعت؛ عود. بازگشتن ۱. بازگردیدن؛ برگشتن. ۲. برگشتن از جایی؛ مراجعت کردن. ۳. [قدیمی، مجاز] توبه کردن. ۴. [قدیمی] از کاری دست برداشتن. ۵. [قدیمی] منصرف گشتن.
بازگفتن؛ بازگو کردن؛ تکرار سخن.
۱. گفتن. ۲. دوباره گفتن؛ مطلبی را تکرار کردن.
۱. (اقتصاد) بهدست آوردن دوبارۀ مواد قابلمصرف از مواد استفادهشده. ۲. یافتن دوبارۀ چیزی. ۳. [قدیمی] دریافت.
۱. = باختن ۲. بازی کردن: عشق بازیدن چنان شطرنج «بازیدن» بُوَد / عاشقی کردن نیاری دست سوی او میاز (منوچهری: ۵۳).