۱. ویژگی مرد حق و حسابدان. ۲. جوانمرد؛ لوطی.
فرهنگ فارسی عمید
در فرهنگ مسیحی، پیرمردی خیالی با ریش سفید انبوه و لباس و کلاه قرمز که در شب عید میلاد مسیح برای کودکان هدیه میآورد.
سیخ آهنی یا چوبی که گوشت را به آن بکشند و روی آتش کباب کنند؛ سیخ کباب: تا سحر هر شب چنان چون میتپم / جوزۀ زنده تپد بر بابزن (آغاجی: شاعران بیدیوان: ۱۹۵).
۱. پدر. ۲. درویش؛ قلندر. ۳. بزرگ درویشان و قلندران.
۱. کوزۀ سفالی. ۲. کوزۀ پرآب.
۱. برنده. ۲. قاطع؛ قطعی. ۳. لاغر.
زمین پرگلولای که عبور از آن دشوار است؛ آبگند؛ لجنزار؛ مرداب.
= باتون
نوعی پارچۀ نخی لطیف.
دو مرد که دو خواهر را به زنی گرفته باشند هرکدام نسبت به دیگری باجناغ خوانده میشود؛ همزلف.
گرمای سخت تموز؛ شدت گرما در تابستان.
۱. پرباد؛ دارای باد: لاستیک باددار. ۲. بادآور؛ نفخآور. ۳. دارای ورم؛ آماسکرده. ۴. [مجاز] شخص متکبر و خودپسند.