آدم کودن و بیقواره.
فرهنگ فارسی عمید
گیاهی پوشیده از کرک، با برگهای بیضوی و گلهای کوچک سفید و میوهای قهوهایرنگ به اندازۀ فندق که در طب قدیم به عنوان تببُر و دافع کِرم به کار میرفته؛ پنی ...
۱. زبانی از خانوادۀ زبانهای اورالی که میان مردم اویغور رایج بوده است. ۲. خطی که این زبان با آن نوشته میشد.
۱. نمایش با ساز و آواز؛ تئاتری که در آن هنرپیشگان فقط شعر و آواز میخوانند. ۲. [مجاز] محل اجرای این نوع نمایش.
= پرنداخ
= آفگانه
وسیلهای شبیه لولۀ توپهای بزرگ برای پرتاب کردن اژدر.
= آژنگ
۱. = اکبر ۲. بزرگسالان. ۳. [منسوخ، مجاز] مکانی که بزرگسالان در آن درس میخواندند.
دروغها.
درختی همیشه سبز از درختان بومی استرالیا با برگهای دراز و نوکتیز شبیه برگ بید که اسانس آن برای ضدعفونی کردن مجاری تنفس، سل ریوی، برونشیت، آنفلوانزا، و مالاریا نافع است.
= کبِد