= افتادن
فرهنگ فارسی عمید
= وقت
= وقف
مادۀ روغنی زردرنگ که یکی از مواد اصلی تشکیلدهندۀ روغنها و چربیها است.
۱. کرنش؛ تعظیم. ۲. [مجاز] اطاعت؛ فرمانبرداری.
۱. خوشۀ انگور که حبههای آن را کنده باشند. ۲. (زیستشناسی) عنبالثعلب؛ سکنگور.
بینایان؛ مردمان روشنبین. δ برگرفته از آیۀ: انَّ فی ذلک لعبرة لاولی الابصار. (آل عمران: ۱۳).
۱. فرمانروایان. ۲. پیشوایان. δ برگرفته از آیۀ: یا ایها الذین آمنوا اطیعواالله و اطیعوا الرسول و اولیالامر منکم. (نسا: ۵۹).
مردمان باعزم؛ کسانی که دارای صبر و کوشش و ثبات هستند. δ برگرفته از آیۀ: فاصبر کما صَبَر اولوالعزم من الرسل... (احقاف: ۳۵).
= الکا
= امید
واحد اندازهگیری وزن برابر ۲۸/۳۵ گرم.