۱. = انگیختن ۲. انگیزنده (در ترکیب با کلمۀ دیگر): اسبانگیز، اسفانگیز، شورانگیز، طربانگیز، غمانگیز، فتنهانگیز. ۲. (اسم مصدر) [قدیمی] انگیزه.
فرهنگ فارسی عمید
۱. برانگیزنده؛ تحریککننده. ۲. وادارکننده.
= انگله
= ناب۲
۱. سخن دروغ. ۲. گفتار بیهوده. ۳. خلاف.
آتش.
گیاهی از خانوادۀ چتریان، با برگهای باریک خوشبو شبیه شبت، گلهای سفید و چتری، تخمهای ریز، سبزرنگ، و معطر. δ جوشاندۀ تخم آن در طب استعمال میشود. در نفخ معده، ...
۱. زیبا و پسندیده. ۲. شگفتآور.
آهوناله؛ آه سوزناک.
۱. فروریختن خاک. ۲. خاک ریختن بر روی میت از اطراف بهطور دستهجمعی.
هدایت شدن؛ راه راست یافتن.
مژهها.