۱. ظن. ۲. حدس. ۳. خیال؛ وهم. ۴. رٲی؛ اندیشه. ۵. فرض. * گمان بردن: (مصدر لازم) ۱. ظن بردن. ۲. تصور کردن؛ انگاشتن. * گمان داشتن: (مصدر لازم) ۱. ظن داشتن؛ شک داشتن. ۲. نگران بودن. ...
فرهنگ فارسی عمید
آنچه سبب ظن و گمان بشود.
نوعی بلور به رنگ سرخ یا زرد؛ نوعی جواهر ارزان و پست.
۱. ناشناس. ۲. بینامونشان. ۳. [مجاز] کسی که معروف و مشهور نیست.
۱. آمیخته کردن؛ مخلوط کردن. ۲. (مصدر لازم) شاش کردن؛ ادرار کردن.
شاشدان؛ مثانه.
پیشابراه.
= شاشیدن
آلودهبهگناه؛ گناهکار.
۱. به شکل گنبد. ۲. (اسم) [قدیمی] خیمۀ کوچکی که بر یک ستون استوار شود. ۳. (اسم) [قدیمی] نوعی جستوخیز.
۱. خزینۀ سیم و زر. ۲. پولهای طلا و نقره یا جواهر که در جایی پنهان کرده باشند. * گنج باد: [مجاز] = * گنج بادآورده * گنج بادآورد: (موسیقی) [قدیمی] از الحان سیگانۀ باربد: چ ...
آنکه گنج بر روی گنج گذارد.