= بریلیوم
فرهنگ فارسی عمید
عمل ریختن گلولههای پیاپی توپ یا تفنگ بر مواضع دشمن.
۱. آنچه بهرَسم تحفه و هدیه به جایی بفرستند. ۲. چیزهای خوردنی از قبیل انجیر و مغز گردو و امثال آنها که به نخ کشیده باشند: خواجهٴ ما ز بهر گندهپسر / کرد از خایهٴ شت ...
مادهای جامد، سفیدرنگ، بیبو، شیرین، و غیرسمی که از هیدرولیز نشاسته، نیشکر و گلوکزیدها حاصل میشود و در تهیۀ شراب، شربت، شیرینی، و در پزشکی کاربرد دارد.
مجرای خوراک در حلق؛ بلعوم؛ حلقوم.
۱. گردش در گلزار. ۲. (اسم) جای گردش و تفرج در صحرا و گلزار.
۱. چیزی که از گِل ساخته شده باشد. ۲. گِلآلود.
نوعی فرش که با نخ پنبهای یا پشمی، بر روی دار و معمولاً طرح آن اشکال هندسی دارد.
= گِلی
گمشده؛ ناپدیدشده.
= گماشتن