۱. افشاندن. ۲. تکانیدن. ۳. تکان دادن درخت که میوههای آن بریزد.
فرهنگ فارسی عمید
= گلابه
هواپیمای بیموتور.
عمل ریختن و افشاندن گل بر سر کسی یا چیزی. * گلباران کردن: (مصدر متعدی) گل افشاندن بر سر کسی یا چیزی؛ گل ریختن؛ گل پاشیدن.
بانگ بلند؛ آواز رسا؛ گلبام. * گلبانگ مسلمانی: [مجاز] اذان؛ بانگ اذانگو. * گلبانگ بر قدم زدن: (مصدر لازم) [قدیمی، مجاز] بهشتاب رفتن.
گلافشان؛ گلریز.
= [قدیمی] گلخن
۱. دستۀ گل. ۲. منارۀ بلندی که مساجد برای اذان گفتن درست میکنند.
دروازهبان.
جایی که گل بسیار روییده باشد؛ گلستان.
باغی که گلهای فراوان داشته باشد؛ گلزار؛ گلستان.
روشنکنندۀ گلشن.