۱. جای گرم. ۲. خانۀ گرم.
فرهنگ فارسی عمید
گرمخیزنده؛ چستوچالاک؛ تیزرو.
۱. تندرو؛ روندۀ بهشتاب. ۲. (تصوف) سالکی که با شورواشتیاق در طلب مقصود بکوشد: چنان گرمرو در طریق خدای / که خار مغیلان نکندی ز پای (سعدی۱: ۸۳).
آنکه نفس گرم و دمی گیرا دارد.
جایی که برای شستوشوی بدن ساخته شده و دارای آب گرم باشد؛ حمام.
۱. (فیزیک) ابزاری با دو جسمِ دارای حرارت متضاد که برای مطالعۀ ویژگیهای گرمایی اجسام کاربرد دارد. ۲. (پزشکی) ابزاری شبیه دماسنج با درجهبندی خاص (حداکثر ۴۲ و حداقل ۳۴ درجه) برای ...
= گرمابه
۱. هنگام گرما. ۲. (اسم) گرمای میان روز.
= برنج۱
= برنجزار
= گروه
کیسهبر؛ جیببر: توانگر ز رهزن بود ترسناک / تهیکیسه را از گرهبر چه باک (امیرخسرو: مجمعالفرس: گرهبر).