معنی
عادت، رسم، معتاد به، خو گرفته، خو دادن، معتاد شدن
سایر معانی: خوی، اموخته، خو گرفتن یا خو دادن
سایر معانی: خوی، اموخته، خو گرفتن یا خو دادن
دیکشنری
خوبه
اسم
wontمعتاد به
habit, practice, custom, wont, tradition, addictionعادت
drawing, custom, tradition, way, ceremony, wontرسم
فعل
wont, be accustomedمعتاد شدن
acclimatize, addict, cultivate a habit, familiarize, habituate, wontخو دادن
صفت
wont, accustomed, addicted, tameخو گرفته
ترجمه آنلاین
عادت نمی کند