wireless
/ˈwaɪrləs/

دیکشنری انگلیسی به فارسی

معنی

رادیو، تلگراف بی سیم، بی سیم، با بی سیم تلگراف مخابره کردن
سایر معانی: بدون سیم، رجوع شود به: wireless telegraphy، (انگلیس) رادیو، پیام (فرستاده شده توسط بی سیم)
[برق و الکترونیک] بی سیم واژه ی بریتانیایی برای رادیو. - بیسیم

دیکشنری

بي سيم
اسم
wirelessبی سیم
radio, wireless, wireless, receiving setرادیو
wireless, radiotelegraphتلگراف بی سیم
فعل
wirelessبا بی سیم تلگراف مخابره کردن

ترجمه آنلاین

بی سیم

واژه‌های مشابه

wireless communication

[کامپیوتر] ارتباطات بدون سیم - انتقال سیگنالهای الکترومغناطیسی بدون کابل از جایی به جای دیگر، که معمولاً با استفاده از نور مادون قرمز یا امواج رادیویی انجام می شود.

دیکشنری انگلیسی به فارسی

wireless lan protocol

[برق و الکترونیک] قرارداد شبکه محلی بیسیم

دیکشنری انگلیسی به فارسی

wireless station

[برق و الکترونیک] ایستگاه بیسیم

دیکشنری انگلیسی به فارسی

wireless stereo headphones

[برق و الکترونیک] هدفون استریو بی سیم هدفون استریویی که شامل گیرنده رادیویی در داخل خود است این هدفون سیگنالهای استریو و تلویزیون را در بسامد حدود 900 MHz دریافت می کند تا امکان شنیدن را در ...

دیکشنری انگلیسی به فارسی

wireless-broadband over power line

فراخ‌باند روی خط برق بی‌سیم [مهندسی مخابرات] نوعی فراخ‌باند روی خط برق بی‌سیم که در آن، با استفاده از یک میانای بی‌‌سیم، نشانک‌های خط ولتاژمتوسط را به نشان ...

واژه‌های مصوب فرهنگستان

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.

واژه‌نامه‌ها

پیشنهاد واژه جدید ثبت گزارش