معنی

گذراندن، تاموقعی که، هنگامیکه، در صورتیکه، مادامی که، در حین، حال انکه
سایر معانی: مدت، زمان، (زمان) چندی، همزمان با، در طی زمانی که، در مدتی که، وقتی که، حالا که، اکنون که، تا، تا اینکه، گو اینکه، گرچه، هرچند، با آنکه، درحالی که، (معمولا با: away) وقت گذراندن، وقت تلف کردن، مدت کوتاه، چند صباحی، (زمان) کمی، با وجود آنکه، (قدیمی) رجوع شود به: until، سپری کردن
[کامپیوتر] هنگامی که کلمه ی کلیدی که نوعی حلقه را در زبان پاسگال و زبان برنامه نیسی و مانند آن تعریف می کند . تا زمان تحقیق یک شرط حلقه بارها تکرار می شود . شرط قبل از تکرار حلقه آزمایش می شود؛ اگر این شرط در ابتدا غلط باشد حلقه هرگز اجرا نمی شود. بر خلاف repeat .

دیکشنری

در حالی که
فعل
pass, survive, avert, while, fare, outwearگذراندن
قید
whileتاموقعی که
حرف ربط
whileدر حین
while, as, wheneverهنگامیکه
while, providedدر صورتیکه
while, so long asمادامی که
whileحال انکه

ترجمه آنلاین

در حالی که

مترادف

جمله‌های نمونه

I enjoy listening to music while I work; it helps me concentrate.

من از گوش دادن به موسیقی در حین کار لذت می‌برم؛ به من در تمرکز کمک می‌کند.

واژه‌های مشابه

پیشنهاد شما

کاربر گرامی، می‌توانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.