while
معنی
گذراندن، تاموقعی که، هنگامیکه، در صورتیکه، مادامی که، در حین، حال انکه
سایر معانی: مدت، زمان، (زمان) چندی، همزمان با، در طی زمانی که، در مدتی که، وقتی که، حالا که، اکنون که، تا، تا اینکه، گو اینکه، گرچه، هرچند، با آنکه، درحالی که، (معمولا با: away) وقت گذراندن، وقت تلف کردن، مدت کوتاه، چند صباحی، (زمان) کمی، با وجود آنکه، (قدیمی) رجوع شود به: until، سپری کردن
[کامپیوتر] هنگامی که کلمه ی کلیدی که نوعی حلقه را در زبان پاسگال و زبان برنامه نیسی و مانند آن تعریف می کند . تا زمان تحقیق یک شرط حلقه بارها تکرار می شود . شرط قبل از تکرار حلقه آزمایش می شود؛ اگر این شرط در ابتدا غلط باشد حلقه هرگز اجرا نمی شود. بر خلاف repeat .
سایر معانی: مدت، زمان، (زمان) چندی، همزمان با، در طی زمانی که، در مدتی که، وقتی که، حالا که، اکنون که، تا، تا اینکه، گو اینکه، گرچه، هرچند، با آنکه، درحالی که، (معمولا با: away) وقت گذراندن، وقت تلف کردن، مدت کوتاه، چند صباحی، (زمان) کمی، با وجود آنکه، (قدیمی) رجوع شود به: until، سپری کردن
[کامپیوتر] هنگامی که کلمه ی کلیدی که نوعی حلقه را در زبان پاسگال و زبان برنامه نیسی و مانند آن تعریف می کند . تا زمان تحقیق یک شرط حلقه بارها تکرار می شود . شرط قبل از تکرار حلقه آزمایش می شود؛ اگر این شرط در ابتدا غلط باشد حلقه هرگز اجرا نمی شود. بر خلاف repeat .
دیکشنری
در حالی که
فعل
pass, survive, avert, while, fare, outwearگذراندن
قید
whileتاموقعی که
حرف ربط
whileدر حین
while, as, wheneverهنگامیکه
while, providedدر صورتیکه
while, so long asمادامی که
whileحال انکه
ترجمه آنلاین
در حالی که