خاگینه ی دارای آرد گندم، پن کیک گندم
دیکشنری انگلیسی به فارسی
آمایش گندم [علوم و فنّاوری غذا] خیس کردن گندم با آب و مرطوب نگه داشتن آن برای مدتی کوتاه، بهقصد فراوری بهتر آرد
واژههای مصوب فرهنگستان
زمان آمایش گندم [علوم و فنّاوری غذا] زمان لازم برای نگهداری گندم برای آمایش
خرمن، کومه گندم
پیچاک گندم [کشاورزی - زراعت و اصلاح نباتات] بیماری ناشی از دیلوفوسپورا آلوپهکوری (Dilophospora alopecuri) که نشانۀ آن لکههای سیاه و پیچخوردگی برگ و ساقه و خوشه است ...
کرم کوچک انگل گندم و علوفه سایر معانی: (آفت غلات) کرم گندم، eel wheat ج، کرم کوچک انگل گندم و علوفه
گندم گون، وابسته به گندم، برنگ گندم سایر معانی: ساخته شده از گندم یا آرد گندم، گندمی
نان گندم
(نوعی سگ دم کوتاه) تریر گندمی
[برق و الکترونیک] پل وتستون ؛ پل مقاومتی پل چهار بازویی که بازوهای آنها مقاومتهای از پیش تعیین شده ای هستند و می توانند مقاومت را اندازه گیری کنند .
کاربر گرامی، میتوانید پیشنهاد خود را در مورد این واژه ارسال نمایید.